خلاصه داستان: آنا نیکس به خاطر قتل ناپدری بدسرپرستش به زندان نوجوانان فرستاده می شود. در زندان، او روابط، مواد مخدر، بیماری های روانی پیچیده و در نهایت جستجوی خود را برای رستگاری کشف می کند.
خلاصه داستان: وقتی پدر ویتنی مجروح میشود، او به خانه باز میگردد تا به اداره زمین گلف خانوادگی که از نظر مالی مشکل دارد کمک کند. او در آنجا با آستین، حرفه ای خوش تیپ، آشنا می شود و با اکراه وارد مسابقات سالانه می شود تا بتواند کیف پول را به دست آورد.
خلاصه داستان: خانواده شفیلد با حقایق خانه سر و کار دارند زیرا فرزند وسط آنها عمارت فاکسورث را با ارواح خانواده به ارث می برد. نفرین ادامه دارد و تراژدی های بیشتری در راه است.
خلاصه داستان: یک خبرنگار تلویزیونی برای تحقیق در مورد یک نانوایی محلی می رود که شایعه شده است دستور محرمانه ای برای یافتن عشق واقعی در روز ولنتاین دارد.
خلاصه داستان: فران که دوست دارد به مردن فکر کند، پسر جدید را در محل کار می خنداند، که منجر به قرار ملاقات و موارد دیگر می شود. اکنون تنها چیزی که سر راه آنها قرار دارد خود فران است.
خلاصه داستان: باگوس، فیلمنامه نویس، با دوست دبیرستانی و دوستش، هانا، که هنوز در غم از دست دادن همسرش است، قرار می گیرد. او می خواهد او را متقاعد کند که یک بار دیگر مانند فیلم ها عاشق شود.
خلاصه داستان: تابستان آرنو بین دوستانش و کسب و کار خانوادگی، تابستانی آرام به نظر می رسد. صلح آمیز تا زمانی که او با مادلین برخورد می کند، به همان زیبایی که او خشن است، بلوک سیمانی از ماهیچه های منقبض و پیشگویی های روز قیامت.